به کمکتون احتیاج دارم بزرگواران (مطلب خصوصی نیست،برای گرفتن رمز کامنت بگذارید.)

ساخت وبلاگ
بسم الله الرحمن الرحیم هر بار از اتاق مشاوره، سرمست و شاداب بیرون میام.  بزرگترین نعمت خدا و نشونه لطف و رحمتش به من میتونه همین مشاور عزیزم و اتاق امن درمان باشه. هوووف حالم بهم میریزه فعلا بهم توصیه شد که مراقبت کنم و هر وبلاگی رو نخونم.  امیدوارم بتونم سر تعهدم به خودم بمونم.  ممنون که توی متن طولانی قبلی همراه من شدید و خوندید و نظر دادید. رفقا یه خانواده بی بضاعت، آبرومند و بی سرپرست هستند که تا بحال چندبار اینجا ازتون براشون کمک خواستم. الانم باز شرایط شون خیلی بده. اگر خودتون یا دوستان تون مایل بودید، برای کمک بهشون، مبلغی به این شماره کارت واریز کنید. نیازی هم به اطلاع دادن نیست. 6037691614550531 زهراسلطانی مادر دردای مختلف دارن، بچه ها هم کوچیکن. مدتی هم بچهِ ی کار بودن. پسر بزرگ شون هم دستمزدش دائمی نیست و مشکلات زیادی دارند. دوتا از بچه ها یتیم اند.  به کمکتون احتیاج دارم بزرگواران (مطلب خصوصی نیست،برای گرفتن رمز کامنت بگذارید.)...
ما را در سایت به کمکتون احتیاج دارم بزرگواران (مطلب خصوصی نیست،برای گرفتن رمز کامنت بگذارید.) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffiroozefam3 بازدید : 77 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 22:18

بسم الله الرحمن الرحیمامروز ۲۸ آبان ۱۴۰۱ آقاجون دسته گلم، ابدی شد.  بالاخره بعد از ۱۰۰ سال درد و رنج و مریضی، امشب و آروم و بی درد میخوابه. بنابه مصلحت اندیشی هاشون به من دیر گفتن و من موقع خاکسپاری نرسیدم. بعدش واقعا دلم میخواست پدربزرگم و بغل بگیرم‌. عمه گفت اگر بودی هم فرقی نمیکرد. به ما خانمها اجازه دیدن پیکرشون رو ندادند. گفتند شدت ورم شون خیلی زیاده، حال روحی تون بهم میریزه. گفتند حتی اجازه دست زدن یا بوسیدن هم نداشتیم. احتمال خون ریزی بود ...  امشب توی خونه شون اشکها یواشکی ریخته میشدند. اغلب آدما در آرامش اومدن شریک غم مون شدن و رفتن.  مامان جون حواس شون پرت شده. الهی قربونشون برم به کمکتون احتیاج دارم بزرگواران (مطلب خصوصی نیست،برای گرفتن رمز کامنت بگذارید.)...
ما را در سایت به کمکتون احتیاج دارم بزرگواران (مطلب خصوصی نیست،برای گرفتن رمز کامنت بگذارید.) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffiroozefam3 بازدید : 84 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 22:18

بسم الله الرحمن الرحیم سلام‌ رفقا. وبلاگهاتون رو جسته گریخته میخونم، اما نای نظر دادن ندارم. معمولی در پرت ترین وقت ممکن، در حالی که چشمام داره بسته میشه و قابلیت دیگه ای ندارم میام وب میخونم. در طول روز دخترم ببینه گوشی دستمه، روی سر و کله ام راه میره تا توجهم بهش جلب بشه یا میخواد گوشی رو ببره برای خودش مکالمات فرض انجام بده یا اون قدر انگشت بزنه روش تا چندتا دونه کلیپ کوتاه کودکانه اش رو ببینه. به بزرگی خودتون ببخشید. حیف از فاصله ای که شرایط سیاسی این مدت بین خیلی هامون انداخت. مطالب یه بخشی از دوستان قلبم و پاره پاره میکنه، بنابراین خیلی وقته قطع دنبال زدم. امشب فهمیدم یکی از دوستام حوالی همون زمان فوت پدربزرگ پدرشون از دنیا رفتن. عزیزدلم. خدا بهشون صبر بده. نوشتههاتون رو میخونم و در طول روز بهشون فکر میکنم. چه خوب که هنوزم آدمای اهل فکر مینویسن. من همچنان در حال رسیدگی به روان و پریشان حالیم هستم. الحمدلله نسبت به قبل بهتر شدم. اما کاش جسمم ترمز داشت برای خودش گربه رقصونی نمیکرد. ان شاءالله که تن و روح همگی تون در صحت و سلامت کامل باشه. باورم نمیشه، سه سال گذشت. دخترم رفت توی سه سالگی، حیف اینجا فضا برای آپلود عکس ندارم، والا یه عکس از اداها و شکلک های شب تولدش میگذاشتم. دنیا هم حکایتیه. سخت و شیرینش سریع میگذره ... ناراحتم که عین آهو در چمن گیر کردم و قدرت بالاتر اومدن از کف روزمره هامو ندارم. اما بازم همینم شکر. ممکن بود بدتر از اینا باشه حال و احوالم. بعد از چندماه مشاوره به لطف خدا بالاخره کمی تونستم کمک کنم اتفاقات جدیدی بیافته. امید به خدا. ان شاءالله خدا کم مون رو زیاد کنه و قدم های مورچه ای مون رو برکت ببخشه.  واقعا زمان زیادی میبره تا به این باور برسم که به کمکتون احتیاج دارم بزرگواران (مطلب خصوصی نیست،برای گرفتن رمز کامنت بگذارید.)...
ما را در سایت به کمکتون احتیاج دارم بزرگواران (مطلب خصوصی نیست،برای گرفتن رمز کامنت بگذارید.) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffiroozefam3 بازدید : 78 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 22:18